Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-03-28@12:05:58 GMT

برای ۴۰‌میلیون تومان دکتر را کشتم

تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۵۷۱۶

برای ۴۰‌میلیون تومان دکتر را کشتم

به گزارش جام جم آنلاین ، مرد میانسالی که پزشک طب سنتی بود شامگاه بیست‌و‌نهم شهریور امسال بر اثر خفگی در اتاق خوابش در محله گلبرگ تهران به قتل رسید و۱۰ سکه طلا و ۱۰ هزار دلار از خانه‌اش سرقت شد. با گذشت بیش از دو ماه از قتل، همسر مقتول و افراد دیگری که در این ماجرا نقش داشتند بازداشت شدند و یکی از مردان بازداشت شده به قتل پزشک طب سنتی اعتراف کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



پایان توطئه شوم
امیر، متهم اصلی این جنایت است. قرار بود برای کشتن پزشک ۲۰۰ میلیون تومان بگیرد، اما همسر مقتول سر او کلاه گذاشت و فقط ۴۰‌میلیون تومان به او داد.
با متهم گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

چطور با همسر مقتول آشنا شدی؟
دوست میانسالی داشتم که معتاد بود و برای کار‌های بیمه خودش و بیمه عمر دوستش نزد همسر مقتول رفته بود. او به من گفت خودش نمی‌تواند شوهر این زن را بکشد و به من پیشنهاد داد این کار را انجام دهم و پول خوبی نصیبم شود.

بعد چه شد؟
با آن زن ملاقات کردم، می‌گفت او همسر دوم پزشک است. حاصل ازدواج اولش دو فرزند بود. خواست شر همسرش را از زندگی‌اش کم کنم. او سه بار برای قتل شوهرش اقدام کرده بود یک‌بار با روسری می‌خواست خفه‌اش کند که ناکام مانده بود. دفعه بعد می‌خواست با ضربه چاقو او را بکشد که همزمان فرزندان مقتول سر رسیده بودند و نتوانسته بود نقشه را اجرا کند. آخرین بار هم قبل از اجرای نقشه پشیمان شده بود. این زن پیشنهاد داد ۲۰۰‌میلیون تومان برای قتل پرداخت می‌کند. ۴۰‌میلیون تومان را قبل از قتل داد و ۱۶۰‌میلیون تومان را قرار بود بعد از انجام کار بدهد.

از شب قتل بگو.
آن شب همسر مقتول بچه‌ها را به خانه یکی از اقوام برد و بعد به خانه برگشت. دو ساعت در موتورخانه پنهان شدم، بعد پیام داد نقشه را اجرا کنم. در خانه باز بود و وارد شدم. شوهرش در اتاق خواب بود. سیم مفتول را برداشته و وارد اتاق شدم و در یک لحظه از پشت سر به او حمله کرده و خفه‌اش کردم. وسایل را به هم ریختیم و توپی در را تخریب کردم. حتی ۱۰ سکه طلا و ۱۰ هزار دلار شوهرش را برداشت و کمی را به من داد. او رفت تا با بچه‌های شوهرش بازگردد تا کسی شک نکند. من هم همراه دوستم که مقابل خانه منتظر بود به خانه برگشتم.

بقیه پول را گرفتی؟
سرم کلاه گذاشت و ۱۶۰ میلیون تومان را نپرداخت. حتی متوجه شدم قصد فرار از کشور را دارد که بازداشت شد. فریب خوردم و حالا باید روز‌ها را بشمارم که چه زمانی قصاص می‌شوم.

بعد از دستگیری همسر مقتول را دیدی؟
بله، در پلیس آگاهی او را دیدم و فهمیدم او شوهرش را شش ماه بود بیمه عمر کرده و می‌خواست ۱.۵ میلیارد تومان بیمه عمر او را بگیرد.

روزنامه جام جم 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: قتل پزشک همسرکشی میلیون تومان همسر مقتول

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۵۷۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای جالب آمدن شهید محرابی به مدرسه پسرش/ واکنش‌های متفاوت مردم در برخورد با همسر شهدا

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، همسر شهدا در مسیر تاریخ به بلندای نام‌هایی، چون ربابه، نجمه خاتون، سبکیه، نرجس خاتون و ... است و همسران عظیم الشان ائمه اطهار.

مهم‌ترین نوع ایثار گذشتن از آن چیزی که دوستش داری بخصوص اگر آن عشقت باشد... همسران شهدا عشقشان را، همدمشان را، پدر فزرندانشان را دادند، تا ما حال راحت زندگی نامه آنها بخوانیم... کتاب «روایت بی‌قراری» کتابی خوب از زبان یک همسر شهید مدافع حرم یعنی مرضیه بلدیه است که از زندگی خود با شهید مدافع حرم حسین محرابی گفته است.

حسین محرابی از آن شهدایی است که برای رفتن به سوریه و دفاع از حرم آل الله خودش را به آب و آتش زد و حتی خودش را به جای افغانی جا زد، لهجه تغییر داد، شناسنامه عوض کرد تا به میدان جنگ برود. مرضیه بلدیه در کتاب «روایت بی قراری» از خودش و شهید محرابی گفته و نتیجه کتاب خواندنی شده است که در مدت کوتاه چاپش تا کنون ۵ بار تجدید چاپ شده است. باید کتاب را بخوانید و بدانید تا زندگی کسی که آرزویش شهادت است چگونه است. اما برای اینکه بیشتر از این شهید بدانید با همسرش مرضیه بلدیه گپ و گفت کوتاهی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

خانم بلدیه! اگر برگردید به عقب اجازه می‌دید همسرتان به جنگ برود؟

بله. چون می‌دانستم راهی که می‌رود به این نقطه می‌رسد. سال آخری که حسین آقا بین ما بودند، مطمئن بودم، که دیگه حسین مال ما نیست، من فقط جسم حسین را داشتم و نظارت گر بی قراری‌های و اضطرارش بودم. خودش می‌گفت مگر می‌شود خداوند یک نفر را عاشق دیدار خودش کند، بعد او را به این دیدار نرساند؟

فکر می‌کردید یک روز همسر شهید شوید؟

قبل از اعزامشان یک خواب از ایشان دیدم که دو نفری بالای یک کوه ایستاده بودیم، من داشتم می‌رفتم پایین، حسین آقا به من گفتند که همسر شهید! مواظب باش، من به او گفتم من را این طوری صدا نزن، بعد خندید و گفت باشد، مامان زینب! مواظب باش.

با دلتنگی خود و فرزندانتان برای پدرشان چه می‌کنید؟

دلتنگی از آن بخش‌هایی از زندگی است که هم دوستش دارم و خیلی اذیتم می‌کند، در یک زمانی زینب، بعد فاطمه، و حالا هم محمد مهیار خیلی دلتنگی می‌کنند، بیشتر وقت‌ها در برابر صحبت‌هایشان و دلتنگی هایشان سکوت می‌کنم، ولی جدیداً به آنها می‌گویم بیایید و سه تایی با هم گریه کنیم خیلی جالب است بعد این گریه‌ها سه تایی یک دفعه خنده‌مان می‌گیرد.

به نظر شما کتاب شهدا چگونه باید نوشته شود؟ شهدا را باید ستاره نشان بدهیم یا آدم‌هایی در دسترس که توانستند شهید بشوند؟

من با این که بخواهند شهدا را ستاره‌های دست نیافتنی نشان بدهند، مخالفم. آنها هم یک انسان بودند شبیه ما، ولی زرنگ‌تر که متوجه شدن در بزنگا‌ها چه طور عمل کنند

غالباً واکنش مردم وقتی می‌شنوندهمسرشهید هستید، چه هست؟

نگاه‌های مردم وقتی متوجه می‌شوند من همسر شهید هستم خیلی متفاوت است، بعضی‌ها همان سوال‌های تکراری را می‌پرسند، بعضی‌ها التماس دعا دارند، بعضی‌ها هم می‌گویند طفلک، چه طور شوهرت با سه تا بچه ولت کرد و رفت؟

با توجه به آیه قرآن که می‌فرماید: گمان نکنید شهدا مرده‌اند بلکه زنده هستند و نزد ما روزی می‌خورند، شهید محرابی در سختی‌های زندگی، راهنمایی‌تان می‌کند و به کمکتان می‌آید؟

من نمی‌توانم بگوییم هر وقت خواستم شهید بودند و آمدند، ولی هر وقت که واقعاً به اضطرار رسیدم و ملتمسانه به ایشان گفتم خودت بیا و حل کن، آمدند و مشکلم حل شده است. مثلاً مهیار کلاس اول دبستان که بود، یک شب به من گفت مامان مگر نمی‌گویید شهدا زنده هستند؟ فقط یک بار به بابا بگویید بیاید مدرسه و من بابام را به بچه‌ها نشان بدهم، بعد دوباره برگردد. من بعد از حرف‌های مهیار خیلی خودم را کنترل کردم که جلوی او گریه‌ام نگیرد، و به مهیار گفتم باشد من به بابا میگم ولی خودت هم حتماً به بابا بگو. بعد که محمد مهیار خوابید کلی گریه کردم و به شهید گفتم خودت ‌کاری بکن. فردا صبح که بچه را رساندم مدرسه دیدم یک بنر بزرگ از پدرش در حیاط مدرسه زده بودند، مهیار یک راست دوید و رفت جلوی عکس بعد آمد پیش من و گفت مامان بابا حرف من را شنید و حالا من هم می‌توانم بابام را به دوست‌هایم نشان بدهم

مطمئناً به راهی که همسرتان رفته معتقدید، آیا پسرتان را هم تشویق می‌کنید به این راه برود؟

شهید محرابی در فرازی از وصیت‌نامه‌شان خطاب به محمد مهیار گفتند: یک دست لباس و پوتین نظامی برای محمد مهیار خریده‌ام به محض این که لباس‌ها کمی اندازه شد اسلحله‌ مرا بردارد و بیاید و اعتقاد قلبی من این هست که آن چیزی که به انسان عزت و آبرو می‌دهد، جهاد در راه خدا هست

شهید شدن همسرتان سخت‌تر بود برای شما یا اگر قرار بود خودتان بروید و شهید بشوید؟ اجر کدامش بیشتر است؟

شهید شدن همسرم برای من از شهید شدن خودم به مراتب بسیار سخت‌تر بود، بعد از شهادت شهید، من بار‌ها شهید شدم و دوباره زنده شدم.

در این مدت جایی بوده که خیلی دیگر خسته شده باشید از ادامه این راه؟

اگر کار برای خدا باشد، خستگی و افسرده کی معنا ندارد، من هرلحظه دارم با شهید زندگی می‌کنم، باور دارم به عند ربهم یرزقون بودنش، باور دارم به قول‌هایی که بهم داد. گذشته از اینها ما ابدیت را در پیش داریم، جایی که قرار هست انشاالله تا بی نهایت در جوار رحمت یزدان متنعم باشیم. دررسیدن به قله خستگی هست، چاله هست، دست‌انداز هست، مهم این است که ما درحال حرکت هستیم و ناامید نیستیم ما از چند تا ترقه‌بازی و دست‌انداز نمی‌ترسیم و نمی‌هراسیم.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • ۱۲ پیشنهاد برای موزه‌ گردی در تهران | از موزه استاد انتظامی گرفته تا باغ موزه هنر ایرانی
  • خواننده محبوب ناصر حجازی چه کسی بود؟
  • ماجرای جالب آمدن شهید محرابی به مدرسه پسرش/ واکنش‌های متفاوت مردم در برخورد با همسر شهدا
  • خطرات ناشی از ازدواج با تفاوت فرهنگی
  • ماجرای قتل مرد جوان در اتاقک نگهبانی چه بود؟
  • قتل مرد جوان در اتاقک نگهبانی
  • ماجرای سقوط مرگبار زن ۱۹ ساله در عید‌ دیدنی
  • شکیرا ول‌کن نیست: سیلی دوباره به صورت پیکه!‏
  • داریوش مهرجویی؛ قتل فجیع کارگردان در خانه/ نشر مصاحبه با مقتول در روز قتل
  • داریوش مهرجویی؛ قتل فجیع کارگردان در خانه/ مصاحبه با مقتول در روز قتل